بایگانیِ منتظری

نمیر، ببین دم دنیا چقدر بلنده

Posted in نوشته های من, حقوق بشر, سیاسی with tags on دسامبر 21, 2009 by م.عاصی

این از ایرادات شخصیه منه که احساساتم دیر تحت تاثیر قرار می گیره، هر اتفاقی که می افته معمولن عکس العملم در لحظه ی اول بقیه رو متعجب می کنه. این دفعه هم همین طور بود. جلوی در دانشگاه یکی از بچه ها جای سلام بهم تسلیت گفت، پرسیدم :چرا؟ گفت: آیت الله منتظری مرده. بیشتر تعجب کردم تا حس دیگه ای. گفتم خوب به من چرا تسلیت می گی؟ گفت: فکر می کردم تو به ]…[ . گفتم اما این دلیل نمی شه ها. ناراحت شده بودم اما نه اون ناراحتی خاصی که اکثر مردم تجربه کردن. درست سه روز قبل از فوتش بیانیه داده بود. هرچند من به عادت این اواخرم متن بیانیه اش رو نخوندم و بهمون تیتر خالی بسنده کردم، اما خوب باورم نمی شد که سه روز بعد از اون… ناراحتیم بیشتر از این لحاظ بود، به عنوان مرگ یک انسان متاثر شدم تا چیز دیگه.
شاید به خاطر همین احساساتم که تحریک پذیریشون پایینه باشه که توی هر اتفاقی وقتی همه توی جو ِ دور و اطرافشون غرقن من پی نتیجه گیری و تحلیل ام. به قول دوست هام بابابزرگ بازی در می یارم. اما این اولین باریه که می بینم توده ی مردم ایران دارن به خاطر مرگ شخصی به عنوان یک » انسان » تاسف می خورن. نمی شه منکر تاثیر اتفاقات بعد از انتخابات و نقش بیانیه هاش در بزرگداشت عظیم اش شد. اما این بزرگداشت با ماله باقی مراجع فرق می کنه، همین طور با مال مصدق و بازرگان و شاملو و … اولین باریه که می بینم تندرو ترین سایت های کمونیستی جای این که تیتر بزنن » یه آخوند کم شد » می گن : » آیت الله منتظری درگذشت » و این اتفاق خیلی واسم غیر منتظره بود. نمی دونم شایدم جو من رو گرفته دارم زود قضاوت می کنم یا خوش باوری باشه اما دارم نشانه هایی می بینم از این که فعالین سیاسی رده پایین تر هم دارن یاد می گیرن ایدئولوژیک نگاه نکنن، که دنبال سفید و سیاه نباشن و افراد رو همون طور که بودن خاکستری ببینن. نه کسی رو تقدیس کنن و نه سانسور و نادیده انگاری. ( منظورم توده ی جامعه نیست توده ی فعالین بیشتر مد نظرمه ).
منتظری اشتباه های زیادی داشت و همین طور کارهای مثبت زیادی و همه ی این ها رو باید کنار هم دید. به شخصه حتی اگه موضع گیری بعد از انتخاباتش هم نبود واسش احترام زیادی قائل می شدم چون خدمت خیلی خیلی بزرگی به تاریخ ایران کرد. خاطرات آیت الله منتظری بهترین و مستند ترین اسناد رو در مورد تاریخ مبارزات ما قبل پیروزی انقلاب و سال های بعد از اننقلاب داره، سال هایی که به کلی توی مه فرو رفتن. توش می شه اطلاعاتی پیدا کرد که سرمنشا خیلی از اتفاقات رو واسه آدم قابل درک تر می کنه.
جدا از اون منتظری بر خلاف اکثر اطرافیانش ذهن جزمی نداشت که من خیلی به این خصیصه اهمیت می دم. همین خصوصیت هم بود که باعث شد زمانی از حقوق بشر حرف بزنه که همه سکوت کرده بودند. مهم این نیست که این حقوق رو با چه اسمی صدا می کرد، اما یه چرخی که توی بلاگ ها بزنین می فهمین که به بخش اعظم تعریف ما از » حقوق بشر» معتقد بود. هیچ چیز بهتر از انبوه خاطرات زندانی های مجاهد خلق و فدایی و … از بازرس های منتظری توی زندان ها تایید کننده ی اتفاقات اون سال ها نیست. یا چیزی که پسرش در مورد شبی که فوت کرد گفت و من رو خیلی ناراحت کرد. » تا ساعت 12 منتظر بود که من واسش خبر از خانواده ی یکی از دستگیرشده ها ببرم، وقتی بهش گفتم وقت نکردم تهران برم پیششون ناراحت شد، خوابید و دیگه بلند نشد» 1 . این من رو خیلی ناراحت کرد. همین ذهن پویا باعث شد از حقوق اقلیت های دینی و حتی بهاییان دفاع کنه و توی خاطراتش از حقه ای که به سنی ها موقع تدوین قانون اساسی زده بود اظهار پشیمونی کنه. هرچند این ذهن پویا به درجه ای از واقع بینی نرسیده بود که قبول کنه نظریه ی ولی فقیه ای که پایه ریزی کرده بیش از حد آرمانیه و بهش اعتراف نکرد. ( هرچند آیت الله منتظری هیچ وقت این اعتراف را نکرد اما به شخصه معتقدم به این نتیجه رسیده بود. و باز هم به شخصه معتقدم که این نظریه]…[ ). اما به اندازه ای بود که از معدود کسایی باشه که قبل از فوت مهندس بازرگان ازش عذر خواهی کنه. به هر حال… دیگه نمی خوام از خوبی و بدیش بگم.
پدر بزرگم یه جمله ای داشت که زیاد تکرارش می کرد : » می گفت نمیر، ببین دم دنیا چقدر درازه «. منتظری اگه مزد ِ معماری نظریه اش رو نگرفت و پشت دیوار بیت اش از به قول خودش » جوجه طلبه ها» شعار » مرگ بر ضد ولایت فقیه » شنید 2. اگه مزد زندانی های زمان شاهش رو که جمعن چندان هم کمتر از داریوش فروهر نبود نگرفت و بعد انقلاب هم حصر خانگی شد. هرچند مدت ها » گربه نره » پای ثابت جک های مردم ِ خون به دل بود اما این اواخر در این 6 ماه آخر خوب مزد تمام ساکت نشدن هایش را گرفت تا شرافت مندانه و با شکوه بمیرد. و حتی مراسمش یکی را به صرافت بندازد که » مجوز راه پیمایی ای که به ما نمی دادند منتظری با مرگش به ما داد » 3 و نگرانی آن دیگری را رفع کند که » اگر قبل از این می ترسیدیم که محرم جنبش سکولار ما را وامدار کند فوت منتظری این دهه را برای تمامی انسان های ایرانی عزا ساخت » 4. و مهم تر از همه آنکه بانگ » این ماه ماهه خونه، ]…[ سرنگونه را » به صحن مسجد اعظم و دم گوش طلبه گان حوزه ی علمیه برد.
کاش نمیریم و دم دنیا را ببینیم که چقدر دراز است، و چه بازی هایی دارد…
* پی نوشت : بابت قسمت های حذف شده پیشاپیش معذرت می خوام، اما مطمئن باشید خود سانسوری خیلی دردناک تر از خواندن متن سانسور شده است.

1) نقل به مضمون
2) خاطرات آیت الله منتظری، تکرار به کرات در مورد اتفاقات سالهای دهه ی 70 و سال 76
3) فیس بوک بسیاری فعالین و همچنین خبر رسانی اعتماد ملی
4) فیس بوک شخصی یکی از دوستان