آبان یشت

کرده¬ی یکم
1
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
2
اوست که تخمه¬ی همه¬ی مردان را پاک کند و زهدان همه¬ی زنان را برای زایش، [ از آلایش ] بپالاید.
اوست که زایمان همه¬ی زنان را آسانی بخشد و زنان باردار را به هنگامی که بایسته است، شیر [ در پستان ] آورد.
3
اوست برومندی که در همه¬جا بلند آوازه است.
اوست که در بسیار فره¬مندی، همچند ِ همه¬ی آب¬های روی زمین است.
اوست زورمندی که از کوه «هُکَر» به دریای «فراخ کرت» ریزد.
4
بدان هنگام که اَرِدویسور اَناهیتا – آن دارنده¬ی هزار دریاچه و هزار رود، هریک به درازای چهل روز راه مردی چابک سوار – به سوی دریای فراخ کرت روان شود، سراسر کرانه¬های آن دریا به جوش درافتد و میانه¬ی آن برآید.
5
از این آبی که از آن من است، به هریک از هفت کشور، رودی روان شود؛ [ رودی ] از آبی که از آن من است و در زمستان و تابستان یکسان روان است.
او (1) برای برای من، آب را و تخمه¬ی مردان را و زهدان و شیر زنان را پاک کند.
6
من – اَهوره¬مزدا – او را به نیروی خویش، هستی بخشیدم تا خانه و روستا و شهر و کشور را بپرورم و پشتیبان و پناه بخش و نگاهبان باشم.
7
ای زرتشت !
اَرِدویسورَ اَناهیتا از سوی آفریدگار مزدا برمی¬خیزد. بازوان زیبا و سپیدش – که به زیورهای با شکوه و دیدنی آراسته است – به ستبری ِ کتف ِ اسبی است.
آن نازنین ِ بسیار نیرومند روان می¬شود در نهاد خویش چنین می¬اندیشد.
8
– کدامین کس مرا نیایش کند ؟
– کیست که مرا زَور آمیخته با هَوم، آمیخته به شیر ِ به آیین ساخته و پالوده نیاز کند ؟
چنین پیمان شناس نیک دلی را خوشی پسندم و خواستار [ که او ] خرم و شادمان [ ماند ] !
9
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی دوم
10
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
11
اوست که بر گردونه نشسته، لگام بر دست، گردونه می¬راند و روان جویای ناموری¬اش، این چنین در نهاد خویش اندیشه کنان است:
– کدامین کی مرا نیایش کند ؟
– کیست که مرا زَور آمیخته با هَوم، آمیخته به شیر ِ به آیین ساخته و پالوده نیاز کند ؟
چنین پیمان شناس نیک دلی را خوشی پسندم و خواستار [ که او ] خرم و شادمان [ ماند ] !
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی سوم
12
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
13
اوست که با چهار اسب بزرگ سپید – یک رنگ و یک نژاد – بر دشمنی همه¬ی دشمنان – دیوان و مردمان [ دُروَند ] و جادوان و پریان و «کَوی»ها و «کَرَپ»های ستمکار – چیره شود.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی چهارم
14
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
15
اوست آن زورمند درخشان بلند بالای بُرزمَندی که روزان و شبان – در بزرگی همچندِ همه¬ی آب¬های روی زمین – به نیرومندی روان شود.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی پنجم
16
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
17
او را بستود آفریدگار – اَهوره¬مزدا – در ایران¬ویج در کرانه¬ی [ رود ] «دایتیا»ی نیک با هَوم آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره» با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا…
18
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من پسر «پُوروشَسپ» – زرتشت اَشَوَن – را بر آن دارم که هماره دینی بیندیشد، دینی سخن گوید و دینی رفتار کند.
19
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – او را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی ششم
20
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
21
هوشنگ پیشدادی در پای [ کوه ] البرز، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند، او را پیشکش آورد…
22
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همه¬ی کشور شوم؛ که بر همه¬ی دیوان و مردمان [ دُروَند ] و جادوان و پریان و «کَوی»ها و «کَرَپ»های ستمکار چیرگی یابم؛ که دوسوم از دیوان مَزنَدَری و دُروَندان ِ وَرنَ را بر زمین افگنم.
23
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – او را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی هفتم
24
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
25
جمشید خوب رمه در پای کوه هُکَر، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
26
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همه¬ی کشورها شوم؛ که بر همه¬ی دیوان و مردمان [ دُروَند ] و جادوان و پریان و «کَوی»ها و «کَرَپ»های ستمکار چیرگی یابم؛ که من دیوان را از دارایی و سود – هر دو – و از فراوانی و رمه – هر دو – و از خشنودی و سرافرازی – هر دو – بی بهره کنم.
27
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – او را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی هشتم
28
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
29
«اَژی¬دَهاکِ» سه پوزه در زمین «بَوری» صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
30
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من هفت کشور را از مردمان تهی کنم.
31
اَردویسوَر اَناهیتا او را کامیابی نبخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی نهم
32
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
33
فریدون پسر آتبین از خاندان توانا، در سرزمین چهار گوشه¬ی وَرِنَ، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
34
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بر «اَژی¬دهاک» – [ اژی¬دهاک ِ ] سه پوزه-ی سه کله¬ی شش چشم، آن دارنده¬ی هزار [ گونه ] چالاکی، آن دیو بسیار آرزومند ِدروج، آن دُروَند ِ آسیب رسان ِجهان و آن زورمندترین دروجی که اَهریمن برای تباه کردن جهان ِاَشَه، به پتیارگی در جهان اَستومَند بیافرید – پیروز شوم و هر دو همسرش «سَنگهَوک» و «اَرنَوَک» را – که برازنده¬ی نگاهداری خاندان و شایسته¬ی زایش و افزایش دودمانند – از وی بِرُبایم.
35
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – او را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی دهم
36
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
37
گَرشاسپ ِنَریمان، در کرانه¬ی دریاچه¬ی «پینشنگه»، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
38
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بر «گَندَرِوَ»ی زرین پاشنه، در کرانه¬ی دریای پر خیزاب ِ فراخ کرت پیروز شوم؛ که من در این زمین پهناور گوی¬سان ِ درو کرانه، تاخت کنان به خانه¬ی استوار دُروَند برسم.
39
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – او را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی یازدهم
40
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
41
افراسیاب تورانی تباهکار، در «هَنگ ِ» زیرزمینی خویش، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
42
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من به آن فرّ شناور در دریای فراخ کرت – [ فری ] که هم اکنون و از این پس، از آن ِ تیره¬های ایرانی و زرتشت اشون است – دست یابم.
43
اَردویسوَر اَناهیتا او را کامیابی نبخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی دوازدهم
44
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
45
کاووس توانا در پای کوه «اِرِزیفیَه»، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
46
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همه¬ی کشورها شوم؛ که بر همه¬ی دیوان و مردمان [ دُروَند ] و جادوان و پریان و «کَوی»ها و «کَرَپ»های ستمکار چیرگی یابم.
47
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – او را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی سیزدهم
48
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
49
[ کیـ]ـخسرو پهلوان ِ سرزمین¬های ایرانی و استوار دارنده¬ی کشور، در کرانه¬ی دریاچه¬ی ژرف و پهناور «چیچَست»، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
50
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بزرگترین شهریار همه¬ی کشورها شوم؛ که بر همه¬ی دیوان و مردمان [ دُروَند ] و جادوان و پریان و «کَوی»ها و «کَرَپ»های ستمکار چیرگی یابم؛ که من در درازنای راه تاخت و تاز، همیشه در تکاپو پیش از همه¬ی گردونه¬ها برانم؛ که من و رزم¬¬آورانم – هنگامی که دشمن تبهکار بدخواه، سواره به رزم ما شتابد – به دام او نیفتیم.
51
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده
را کامروا کند – او را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی چهاردهم
52
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
53
توس پهلوان جنگاور، بر پشت اسب اورا بستود و خواهان نیرومندی اسبان خود و تندرستی خویش شد تا بتواند دشمنان را از دور بنگرد و هماوردان ِ کینه¬ور را به یک زخم، از پای درافگند.
54
[ توس ] از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بر پسران دلیر ِخاندان ِ «ویسِه» در گذرگاه ِ«خشَثروسوکَ» در فراز «کَنگ ِ» بلند و اشون، پیروز شوم؛ که من سرزمین-های تورانی را براندازم: پنجاه¬ها صدها، صدها هزارها، هزارها ده هزارها، ده هزارها صد هزارها.
55
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – او را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی پانزدهم
56
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
57
پسران دلیر ِخاندان ِ «ویسِه» در گذرگاه ِ«خشَثروسوکَ» در فراز «کَنگ ِ» بلند و اشون، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آوردند…
58
و از وی خواستار شدند:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
ما را این کامیابی ارزانی دار که ما بر توس، پهلوان جنگاور پیروز شویم؛ که ما سرزمین¬ها ایرانی را براندازیم: پنجاه¬ها صدها، صدها هزارها، هزارها ده هزارها، ده هزارها صد هزارها.
59
اَردویسوَر اَناهیتا آنان را کامیابی نبخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی شانزدهم
60
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
61
«پا اوروَ» کشتیران کاردان – هنگامی که فریدون، پهلوان پیروزمند، او را همچون کرکسی در هوا به پرواز وا داشت – اَردویسور اَناهیتا ستود…
62
… او سه شبانه روز پیاپی به سوی خانه¬ی خویش در پرواز بود و نمی¬توانست در آن فرود آید.
چون سومین شب پرواز او به سپیده دمان رسید، هنگام بامداد روشن و توانا، به سوی اَردویسور اَناهیتا بانگ برداشت:
63
ای اَردویسور اَناهیتا !
زود به یاری بشتاب !
اینک مرا پناه بخش که اگر به زمین اَهوره¬ آفریده و به خانه¬ی خویش رسم هرآینه تو را در کرانه¬ی آب «رَنگها» هزار زَور به آیین ساخته و پالوده، آمیخته به هَوم و آمیخته به شیر، نیاز آورم.
64
آنگاه اَردویسوَر اَناهیتا به پیکر دوشیزه¬ای زیبا، برومند، بُرزمند، کمر بر میان بسته، راست بالا، آزاده، نژاده، بزرگوار، موزه¬هایی درخشان تا مچ پا پوشیده و به استواری با بندهای زرین بسته، روانه شد.
65
بازوانش را چالاکی بگرفت و دیری نپایید به یک تاخت، او را تندرست و بی-هیچ ناخوشی و گزندی – همان¬گونه که از آن پیش¬تر بود – به زمین اَهوره آفریده فرود آورد و به خانمانش رساند.
66
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – او را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی هفدهم
67
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
68
جاماسپ هنگامی که از دور سپاه دُروَندان دیو پرست را دید که با آرایش رزم به پیش می¬آید، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
69
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من همچند ِهمه¬ی دیگر ایرانیان از پیروزی بزرگ بهره¬مند شوم.
70
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – او را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی هیجدهم
71
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
72
«اَشوَزدَنگهَه» پسر «پُوروذاخشتی» و «اَشوَزدَنگهَه» پسر «سایوژدری» نزد ایزد بزرگ و شهریار شیدوَر اَپام نَپات ِتیز اسب، اَردویسور اَناهیتا را صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آوردند…
73
و از وی خواستار شدند:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
ما را این کامیابی ارزانی دار که ما در کارزار جهان بر تورانیان ِ«دانو» و بر «کَرَ» و «وَرَ» از خاندان «اَسَ بَنَ» و بر «دورَاِکَئِتَ» چیره شویم.
74
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – آنان را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی نوزدهم
75
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
76
«ویستَورو» از خاندان نوذر، بر کرانه¬ی آب «ویتَنگوهَیتی» این¬چنین گفتار راست بر زبان، او را پیشکش آورد:
77
ای اَردویسور اَناهیتا !
این سخن به [ آیین ] اشَه و بدرستی گفته می¬شود که من به شماره¬ی موهای سرم دیو پرستان را بر خاک افگنده¬ام. پس تو – ای اَردویسور اَناهیتا ! – مرا گذرگاهی خشک از یک کرانه به دیگر کرانه¬ی «ویتَنگوهَیتی» پدید آور.
78
آنگاه اَردویسوَر اَناهیتا به پیکر دوشیزه¬ای زیبا، برومند، بُرزمند، کمر بر میان بسته، راست بالا، آزاده، نژاده، بزرگوار، موزه¬هایی زرین در پا و به زیورهای بسیار آراسته، روانه شد.
یک رشته از آب را از رفتن بازداشت و دیگر رشته¬ها را بدانسان که بود، رفتن رها کرد و گذرگاهی خشک از یک کرانه به دیگر کرانه¬ی «ویتَنگوهَیتی»ی ِنیک پدید آورد.
79
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – آنان را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی بیستم
80
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
81
«یُوایشتَ» از خاندان «فریانَ» در آبخواست ِ خیزاب شکن «رَنگها»، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
82
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بر «اَختیَه»ی نیرنگ¬باز خیره¬سر چیره شوم؛ که من به پرسش¬ها او – نود و نه پرسش دشواری که «اَختیَه»ی نیرنگ-باز خیره¬سر، به دشمنی از من می¬کند – پاسخ توانم گفت.
83
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – آنان را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی بیست¬ویکم
84
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
85
اَهوره¬مزدای نیک کُنش فرمان داد:
ای اَردویسور اَناهیتا !
از فراز ستارگان به سوی زمین ِاَهوره¬آفریده بشتاب !
به پایین روانه شو و دیگرباره بدین¬جا بازآی !
فرمانروایان دلیر و بزرگان و بزرگ¬زادگان کشور باید ترا نیایش کنند.
86
ارتشتاران – آن دلیران – برای دست¬یابی بر اسبان ِ تکاور و برتری جویی در «فر»، باید از تو یاری خواهند.
آتُروبانان پاسا – آن پرورشگران روان – برای دست¬یابی بر دانش و ورجاوندی و پیروزی و برتری اَهوره آفریده، باید از تو یاری خواهند.
87
از تو باید دوشیزگان کوشا و شایسته¬ی شوهر، سَروَر و خانه خدایی دلیر خواهند.
از تو باید زنان جوان – به هنگام زایمان – زایشی خوب خواهند.
تویی – تو ای اَردویسور اَناهیتا ! – که این همه را به جای توانی آورد.
88
ای زرتشت !
اَردویسور اَناهیتا از فراز ستارگان، به سوی زمین اَهوره آفریده فرود آمد و این¬چنین گفت:
89
ای سِپیتمان ِاَشَوَن !
براستی اَهوره¬مزدا تو را به رَدی ِ جهان اَستومَند برگزید و مرا به نگاهبانی همه¬ی آفرینش ِاشَه برگماشت.
از فروغ و فرّ من است که ستوران خُرد و بزرگ و مردمان در این زمین در گردش¬اند.
براستی من همه¬ی مزدا آفریدگان نیک و اَشَوَن را نگاهداری می¬کنم، چنان که آغُلی چارپایان را در خود نگاه می¬دارد.
90
زرتشت از اَردویسور اَناهیتا پرسید:
ای اَردویسور اَناهیتا !
ای آن¬که مزدا ترا راهی از فراز خورشید – و نه راهی از فرود آن – آماده کرد تا مارها، «اَرِثنَ»ها، «وَوژَکَ»ها، و «وَرِنَوَویشَ»ها، ترا گزندی نرسانند، با کدامین ستایش تو را بستایم ؟
با کدامین ستایش آیین ترا برگذارم ؟
91
آنگاه اَردویسور اَناهیتا گفت:
ای سِپیتمان ِاَشَوَن !
براستی مرا با این ستایش بستای. با این ستایش، آیین مرا برگذار:
از هنگام برآمدن خورشید تا به گاه فرو رفتن خورشید، از این زَور من تو توانی نوشید و آتُربانان دَین آگاه و خردمندان آزموده و تن مَنثَره.
92
از این زَور من «هَرِتَ»، تب دار، نارساتن، «سَچی»، «کَسویش»، زن (2)، [ نا ] پارسایی که «گاهان» نمی¬سراید و پیس ِ جدا کرده تن (3) نباید بنوشد.
93
من بدان آیین زَوری که کور و کر و کوتاه بالا و نابخرَد و «اَرَ» و غشی و دیگر داغ خوردگان اهریمن برگذارند، پای نمی¬گذارم.
از این زَور ِمن، گوژسینه، گوژپشت، کوتاه تن، و تباه دندان، نباید بنوشد.(4)
94
زرتشت از اَردویسور اَناهیتا پرسید:
ای اَردویسور اَناهیتا !
آن زَورهای ترا چه خواهد شد اگر دیو پرستان و دُروَندان، آن¬ها را پس از فرو رفتن خورشید، برای تو نیاز کنند ؟
95
آنگاه اَردویسور اَناهیتا گفت:
ای سِپیتمان زرتشت اَشَوَن !
آیین زَوری که من بدان پای نگذارم، شایسته¬ی ستایش دیوان است.
در چنین آیینی به جای من، هزار و ششصد تن از هراس انگیزان و یاوه سرایان و هرزه¬درایان و فرومایگان پای نهند.
96
من کوه زرین ِ در همه¬جا ستوده¬ی هُکَر را می¬ستایم که اَردویسور اَناهیتا از آن، از بلندای هزار بالای آدمی برای من فرود آید.
اوست که در بسیار فرّه¬مندی، همچند ِهمه¬ی آب¬های روی زمین است و به نیرومندی روان شود.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی بیست¬ودوم
97
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
98
اوست که مزداپرستان، بَرسَم به دست به گرداگرد وی درآیند.
او را «هوُوَ»ها ستودند.
او را «نوذریان» ستودند.
«هوُوَ»ها از او دارایی خواستند و نوذریان، اسبان تکاور.
دیری نپایید که «هوُوَ»ها به دارایی فراوان توانگر شدند.
دیری نپایید که نوذریان کامروا شدند و گشتاسپ در این سرزمین¬ها بر اسبان تیزتک دست یافت.
99
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – آنان را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی بیست¬وسوم
100
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
101
اوست دارنده¬ی هزار دریاچه و هزار رود، هریک به درازای چهل روز راه
مرد ِچابک سوار.
در کرانه¬ی هریک از این دریاچه¬ها، خانه¬ای خوش ساخت با یکصد پنجره¬ی درخشان و یک¬هزار ستون خوش¬تراش برپاست : خانه¬ای کلان¬پیکر که بر هزار پایه جای دارد.
102
در هریک از این خانه¬ها، بستری زیبا با بالش¬هایی خوش¬بو بر تختی گسترده ست.
ای زرتشت !
در چنین جایی اَردویسوَر اَناهیتا از بلندای هزار بالای آدمی فرو می¬ریزد.
اوست که در بزرگی، همچند ِهمه¬ی آب¬های روی زمین است و به نیرومندی روان شود.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی بیست¬وچهارم
103
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
104
او را بستود زرتشت ِِاَشَوَن، در ایران ویج بر کرانه¬ی [ رود ِ] «دایتیا»ی ِ نیک با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا…
105
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من «کی گشتاسپ» دلیر پسر «لُهراسپ» را برآن دارم که هماره دینی بیندیشد، دینی سخن گوید و دینی رفتار کند.
106
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – آنان را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی بیست¬وپنجم
107
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
108
کی گشتاسپ گرانمایه بر کرانه¬ی آب «فرَزدانَو»، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند او را پیشکش آورد…
109
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من در کارزار جهان، بر «تَثریاوَنتِ» دُژدین و «پِشَنَ»ی ِدیو پرست و «اَرجاسپ ِ» دُروَند پیروز شوم.
110
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – آنان را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی بیست¬وششم
111
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
112
«زَریر» رزم¬کنان بر پشت اسب بر کرانه¬ی آب «دایتیا»، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند، او را پیشکش آورد…
113
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من در کارزار جهان، بر «هومَ یَکَ»ی ِ دیو پرست ِگشوده چنگال – که در هشت خانه به سر می¬برد – و بر اَرجاسپ ِدُروَند پیروز شوم.
114
اَرِدویسوَر اَناهیتا – که همیشه خواستار زَور نیاز کننده و به آیین پیشکش آورنده را کامروا کند – آنان را کامیابی بخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی بیست¬وهفتم
115
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
116
«وَندَرِمَینیش» – بردار اَرجاسپ – نزدیک دریاچه¬ی فراخ کرت، صد اسب و هزار گاو و ده هزار گوسفند، او را پیشکش آورد…
117
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من بر کی گشتاسپ دلیر و بر زَریر – سوار جنگاور – پیروز شوم؛ که من سرزمین¬های ایرانی را براندازم: پنجاه¬ها صدها، صدها هزارها، هزارها ده هزارها، ده هزارها صد هزارها.
118
اَردویسوَر اَناهیتا او را کامیابی نبخشید.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی بیست¬وهشتم
119
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
120
اَهوره¬مزدا او را چهار اسب از باد و باران و ابر و تگرگ پدید آورد.
ای زرتشت سپیتمان !
همیشه برای من از این چهار اسب، باران و برف و ژاله و تگرگ فرومی¬بارد به کسی که هزار و نهصد تیر بخشیده شده است.(5)
121
و از وی خواستار شد:
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
مرا این کامیابی ارزانی دار که من همچند ِهمه¬ی دیگر ایرانیان از پیروزی بزرگ بهره¬مند شوم.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی بیست¬ونهم
122
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
123
اَردویسوَر اَناهیتای ِ نیک ِپَنام ِ زرین دربر کرده، در آرزوی شنیدن ِسرود ِ «زوت» در آن¬جا ایستاده، این¬چنین در نهاد خویش اندیشه کنان است:
124
– کدامین کس مرا نیایش کند ؟
– کیست که مرا زَور آمیخته با هَوم، آمیخته به شیر ِ به آیین ساخته و پالوده نیاز کند ؟
چنین پیمان شناس نیک دلی را خوشی پسندم و خواستار [ که او ] خرم و شادمان [ ماند ] !
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
کرده¬ی سی¬ام
125
اَهوره¬مزدا به سِپتمان زرتشت گفت:
ای سپیتمان زرتشت !
«اَردویسور اَناهیتا» را – که در همه¬جا [ دامان ] گسترده، درمان بخش،
دیوستیز و اهورایی کیش است – به خواست من بستای !
اوست که در جهان اَستومند، برازنده¬ی ستایش و سزاوار نیایش است.
اوست اَشَوَنی که جان افزاید و گله و رمه و دارایی و کشور را افزونی بخشد.
[ اوست ] اشونی که افزاینده¬ی گیتی است.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
126
اَردویسوَر اَناهیتا هماره به پیکر دوشیزه¬ای جوان، زیبا، برومند، بُرزمند، کمر بر میان بسته، راست بالا، آزاده، نژاده، بزرگوار که جامه¬ی زرین گرانبهای پرچینی دربر دارد، پدیدار می¬شود.
127
براستی اَردویسوَر اَناهیتای بزرگوار، همان¬گونه که شیوه¬ی اوست، بَرسَم بر دست گرفته، گوشواره¬های زرین چهارگوشه¬ای از گوش¬ها آویخته و گردن¬بندی بر گردن نازنین خویش بسته، نمایان می¬شود.
او کمر بر میان بسته است تا پستان¬هایش زیباتر بنماید و دلنشین¬تر شود.
128
بر فراز سر اَردویسوَر اَناهیتا تاجی آراسته با یکصد ستاره جای دارد؛ تاج زرین هشت گوشه¬ای که بسان چرخی ساخته شده و با نوارها زیور یافته؛ تاج زیبای خوش ساختی که چنبری از آن پیش آمده است.
129
اَردویسوَر اَناهیتا جامه¬ای از پوست بَبَر پوشیده است؛ از پوست سیصد ماده بَبَر که هریک چهاربچه زاید؛ از آن روی که بَبَر ِماده، زیباترین جانوری است که مویی انبوه دارد.
بَبَر جانوری آبزی است که اگر پوستش به هنگام آماده شود، همچون سیم و زر بسیار درخشان به چشم می¬آید.(6)
130
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
اینک خواستار این کامیابی¬ام که بسیار ارجمند باشم و به شهریاری بزرگی برسم که در آن خوراک بسیار آماده شود و گردونه¬ها بخروشند و آوای تازیانه-ها در هوا بپیچد؛ که در آن خوراک و توشه فراوان انباشته باشد؛ که در آن خوشبوها فراوان باشد؛ که انبارهایش از هرآنچه مردمان آرزو کنند و زندگی خوش را به کار آید؛ پر باشد.
131
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا ! ای نیک ! ای تواناترین !
اینک خواستار دو چالاکم: چالاکی دوپا و چالاکی چهارپا. (7)
چالاک دوپا برای آنکه در جنگ چُست باشد و در رزم گردونه را به خوبی براند.
چالاک چهارپا برای آنکه هرسوی سنگر فراخ سپاه دشمن را برهم زند؛ از چپ به راست و از راست به چپ.
132
ای اَرِدویسوَر اَناهیتا !
از پی این ستایش، از پی این نیایش، از پی آنچه ترا نیاز آورند، از فراز ستارگان به سوی زمین ِاهوره آفریده، به سوی زَور ِنیاز کننده، به سوی پیشکش سرشار بشتاب.
به یاری خواستاری بشتاب که ترا فراخواند تا تو رهایی¬اش بخشی.
به یاری کسی بشتاب که ترا زَور آورد و به آیین پیشکش کند تا همه¬ی دلاوران همچو کی گشتاسپ به خانمان بازگردند.
او را – آن اَردویسوَر اَناهیتای اشون را – برای فرّ و فروغش با نماز[ی به بانگ ِ] بلند، با نماز نیک گزارده و با زَور می¬ستاییم.
ای اَردویسوَر اَناهیتا !
بشود که تو از پی دادخواهی، [ ما را ] به فریاد رسی !
اینچنین تو بهتر ستوده خواهی شد با هَوم با آمیخته به شیر، با برسم، با زبان خِرَد و «مَنثَره»، با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا.
«یِنگهِه هاتَم…»
133
«یثه اهووَیریو…»
به آب¬های نیک مزدا آفریده و به اَردویسوَر اَناهیتای اَشَوَن درود می¬فرستم.
«اَشِم وُهو…»
«اَهمایی رَئشچَه…»(8)

بیان دیدگاه