گیتاریست

خیلی به هم ریخته بودم. پرسید : چیه؟ چته؟

گفتم : علی دیدی این گیتاریست های متال رو موهاشون رو بلند می کنن چهل گیس می کنن بعد رو گیتارشون خم می شن هد می زنن؟ … قت کردی به قطره های عرقی که از موهاشون در جهت های مختلف پخش می شه؟

وسط حرف هام یه آره تحویلم داده بود، پس ادامه دادم.

منم گاهی اوقات مثل اونها هد می زنم و تک تک عقایدم و ارزش هام رو مثل اون قطره های عرق اینور اونور پرت می کنم. هر کدوم یه ور … الان تو اون مرحله ام … به همه چی شک دارم.

خندید و گفت : اوووه چه تشبیه دوری … مثل آدم می گفتی مثل سگی که از آب اومده بیرون خودشو تکون می ده.

3 پاسخ to “گیتاریست”

  1. […] نوشت : بیست روزی است مثل سگ داریم خودمون رو می […]

  2. […] نوشت : بیست روزی است مثل سگ داریم خودمون رو می […]

  3. […] حال تغییر تحول معتقدات‌ام و هر از چندگاهی هم خودم رو مثِ سگی که خیس شده می‌تکونم خیلی جالبه که این موضوع این همه وقت دوام […]

بیان دیدگاه