بایگانیِ اخلاق

انتخاب های غیر اصولی، تشخیص های ضروری

Posted in نوشته های من, تحلیلی, سیاسی with tags , on دسامبر 3, 2009 by م.عاصی

طی چند ماهه ی گذشته و در پی اتفاقات بعد از انتخابات خرداد ماه و در پی همراهی و همنوایی بخش بزرگی از هنر مندان، ورزش کاران و … با جنبش اعتراضی سبز، مردم ایران هنرمندان و ورزش کاران شان را به دو دسته ی «خودی» و «غیر خودی» تقسیم کردند و به سادگی چشم روی بزرگانی بستند که تا چند روز پیش از آن کعبه ی آمال همکاران شان بودند. نشانه های رفتار فوق طی ماه های گذشته فراوان و کاملن هویدا است: از جمله هو کردن محمد رضا شریفی نیا که روی سن کنسرت *** آمده بود، نظر منفی ِ ناگهان به وجود آمده درتماشا گران فوتبال و روزنامه های ورزشی نسبت به قطبی و در مقابل پشتیبانی ها از فوتبالیست هایی که دستبند سبز بسته بودند یا فروش سریع و بی سابقه ی آلبوم جدید استاد شجریان و ده ها یا حتی شاید صدها نمونه ی دیگر.
از طرفی نظر سنجی های اینترنتی از مخاطبان نیز همواره یکی از راه های معمول موسسات ( اکثرن بین المللی ) برای انتخاب برگزیدگان ورزشی، هنری و … بوده. چنین نظر سنجی هایی معمولن متعلق به یکی از دو دسته ی زیر می شوند: الف ) یا قصد سنجش میزان مردمی بودن و محبوبیت فرد مذکور بین مخاطبان را دارند و یا آن که ب) قصد سنجش قوی ترین فرد در موضوعی خاص را دارند مانند بهترین بازیکن لیگ NBA یا برترین صدای جهان.
این گونه آمار گیری ها به دلایل فراوان (از جمله آن که امکان شرکت یک نفر با هویت های گوناگون وجعلی به راحتی وجود دارد و آن که جامعه ی آماری شرکت کنندگان در نظرسنجی همگن نیست و بسیاری ایرادات آماری دیگر) معمولن تنها حالت نمادین دارند . اما متاسفانه هرگاه شخصیتی ایرانی در چنین نظرسنجی هایی حضور داشته نتیجه ی کار حتی حالت نمادین خود را نیز از دست داده و به بازیچه گرفته شده. متاسفانه مردم ما ( شاید از روی روحیه ی ناسیو نالیستی ) با مطلع شدن از شرکت یکی از هموطنان شان در لیست برگزیدگان موضوعی خاص ( علمی، ورزشی ، هنری ) همواره یکدیگر را ترغیب به شرکت در نظر سنجی می کردند و نه تنها جامعه ی آماری پرسش شوندگان را هر چه بیشتر ناهمگون می ساختند بلکه بعضن در مورد موضوعاتی که تخصصی در آن نداشتند نیز نظر می دادند.
این مرز بندی ستارگان ( که انگیزه ی سیاسی دارد ) عادت ِ ذکر شده ی ایرانیان در مورد نظر سنجی ها را نیز شدیدن دامن زد. به طوری که به محض آن که نظر سنجی ای در فضای مجازی شروع می شود لینک های آن مرتبن در فضاهای ارتباطات دسته جمعی ( مانند فیس بوک) به مضمون هایی مشابه مانند » حمایت از فلان ورزشکار» و یا «جواب حمایت فلان هنر مند را دادن» به اشتراک گذاشته می شوند.
ضمن آن که اطلاع رسانی در مورد نظر سنجی های گروه اول ( مردمی بودن افراد) از نظر شخصی بنده کاری پسندیده است، اما اظهار نظر در مورد لینک های دسته ی دوم مخصوصن در حالاتی که در موضوع مورد نظر تخصصی نداریم درست به نظر نمی رسد. مخصوصن که جنبش سبز ِ ما داعیه ی منطقی بودن و رفتارهای مدنی دارد و مردم ِ آگاه جامعه ی ما آغاز گر آن بودند از آن انتظار می رود که با تشخیص عادات رفتاری نادرست گذشته در جهت نفی و اصلاح آنان پیش رود. ضمن آن که شخصن پی گیری هر گونه سیاستِ » خودی – غیر خودی» را از جانب جنبش مترقی سبز نادرست می دانم باید متذکر شد از لحاظ اصول علمی برای سنجش متغیری خاص باید تنها همان متغیر را مورد مطالعه و سنجش قرار داد و اثر باقی متغیر ها را تا حد امکان کم و در صورت امکان کاملن حذف کرد. نه آن که بر اساس موضوعات سیاسی و یا ملیت فردی او را برترین صدای قرن و یا بهترین بازیکن سال فوتبال آسیا معرفی کنیم.
به عنوان مثال در حال حاضر نظر سنجی ای برای انتخاب شخصیت برتر سال مجله ی تایم در حال برگزاری است و » تظاهرات کنندگان ایرانی » نیز جزء ده کاندید پیشنهادی گنجانده شده اند، یا آنکه چندی پیش برای معرفی مهدی کروبی برای جایزه ی صلح نوبل امضاهای آنلاین جمع می شد. شرکت در چنین نظر سنجی هایی نه تنها اشتباه نیست بلکه برای بزرگداشت جنبش اعراضی مردم ضروری نیز به نظر می رسد. اما در طرف مقابل چندی پیش نظر سنجی ای درباره ی بازی کنان لیگ NBA انجام شد که در فضاهای وبلاگی و حتی شبکه های ماهواره ای در مورد آن اطلاع رسانی شد و از مردم خواستند که با شرکت در آن حامد حدادی را به عنوان بازیکن برتر لیگ بسکتبال ایالات متحده عنوان کنند. حال آنکه همه ی ما می دانیم که در NBA بهترین بازیکنان جهان شرکت می کنند و در کمال احترام به حامد حدادی انتخاب او به عنوان بازیکن برتر بی انصافی است. جدا از آنکه قشر توده ای جامعه ی ایران به هیچ وجه دنبال کننده ی این لیگ نیستند و از صلاحیت چنین انتخابی ساقط اند. یا اینکه رای دادن به علی کریمی به عنوان «برترین بازیکن» سال آسیا ( و نه محبوب ترین ) ظلم حتی به بعضی بازیکنان فوتبال هموطن مان نیست؟
آیا بهتر آن نیست که همدلان این جنبش ( حتی با تشخیص شخصی ) چنین موضوعاتی را تشخیص داده و حتی یک قدم جلو تر نسبت به نتایج آمارگیری های موسساتی که موضوعات سیاسی را در نتایج شان دخالت می دهند نیز اعتراض کنند؟ آیا نباید همان طور که از جایزه ی صد هزار دلاری آقای ولایتی به عنوان فیلسوف برتر ایران آزرده می شویم و همان طور که انتخاب اوباما به عنوان برنده ی صلح نوبل را با ناباوری می نگریم به انتخاب » زهرا رهنورد » به عنوان سومین متفکر تاثیر گذار ِ جهان افتخار نکنیم؟ ضمن تاکید بر نقش تاثیر گذار ایشان بر شکل گیری موج سبز پیش از انتخابات و پشتیبانی از ایستادگی ایشان بعد از انتخابات به شخصه لقب » سومین» «متفکر» دنیا را برای ایشان نمی پسندم و ترجیح می دهم آن را به ایدئولوگ هایی بدهم که با افکار و فلسفه هایشان تغییری به مراتب شدید تر بر دنیا گذاشتند و همچنان نیز در قید حیات اند. مگر نه آنکه » فرید زکریا » ایدئولوگ بسیاری از سیاست های ایالات متحده «متفکر» تاثیر گذار تری از نفر دوم این لیست – باراک اوباما – است؟